نمی دونم فیلم 500days of summer رو دیدید یا نه !
اما موضوع فیلم به طور مختصر درباره ی ۵۰۰ روز از یک رابطه است با دختری به نام سامر ، از اولین روزی که آقای تام ، سامر رو میبینه تا پونصدمین روزی که کامل فراموشش میکنه .
در آخر فیلم هم با کس دیگه ای آشنا میشه به اسم پاییز .
در کل میخواست بگه که سرنوشت کلی فصل روبه روت قرار داده ، کلی اتفاق خوب و اگه ی وقتی یکی از این انتخاب خوبا یهو تهش بد شد ، نگران نباش چون اتفاق خوب تری توی راهه .
و من همه ی اینها رو گفتم که بگم آخر فیلم همون طوری که خودمو توی بغل چستر جا میدادم بهم گفت تو چهارفصل منی . و خب من مردم براش .
درباره این سایت